زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه

اسماعیل بن جعفر

اِسْماعیل‌ بْن‌ جَعْفَر، فرزندارشدامام‌جعفرصادق‌(ع‌) كه‌ خلفای‌ فاطمی‌ و امامان‌ اسماعیلی‌ وی‌ را جد خود و جانشین‌ بر حق‌ امام‌ صادق‌(ع‌) می‌دانند و اعتقاد به‌ امامت‌ او سرآغاز جدایی‌ شاخۀ اسماعیلیه‌ از شیعیان‌ امامی‌ است‌. اصطلاح‌ اسماعیلیه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از فرق‌ شیعی‌ برگرفته‌ از نام‌ اوست‌. 
با اینكه‌ بخش‌ بزرگی‌ از تاریخ‌ شیعه‌، از جنبشهای‌ فرقه‌ای‌ گرفته‌ تا خلافت‌ فاطمیان‌ زیرپوشش‌ انتساب‌ به‌ اسماعیل‌ پدید آمده‌ است‌، گزارشهای‌ ناچیز و پراكنده‌ای‌ دربارۀ زندگی‌ و فعالیتهای‌ وی‌ در منابع‌ ذكر شده‌، و چنین‌ می‌نماید كه‌ نقش‌ خود او در ترسیم‌ وقایعی‌ كه‌ به‌ شكل‌گیری‌ جنبش‌ اسماعیلیه‌ منتهی‌ شد، اندك‌ است‌. از لحاظ شناخت‌ و نقد منابع‌، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ 3 دسته‌ منابع‌ امامی‌، اسماعیلی‌ و سنی‌ را می‌توان‌ برشمرد كه‌ حاوی‌ گزارشهایی‌ دربارۀ اسماعیل‌ است‌. بدیهی‌ است‌ كه‌ به‌ سبب‌ اختلاف‌ در مسألۀ امامت‌، منابع‌ امامیه‌ و اسماعیلیه در این‌ باره‌ هماهنگی‌ ندارند و منابع‌ غیرشیعی‌ نیز بیشتر به‌ علل‌ سیاسی‌ و گرایشهای‌ ضداسماعیلی‌، گزارشهای‌ اسماعیلیه‌ را تأیید نمی‌كنند. از این‌ میان‌، اطلاعات‌ برگرفته‌ از آثار اسماعیلی‌ از اعتبار كافی‌ برخوردار نیستند، زیرا اولاً به‌ ندرت‌ حاوی‌ داده‌های‌ تاریخی‌ است‌ و آنچه دربارۀ اسماعیل‌ آورده‌اند، بیشتر به‌ افسانه‌ و باورهای‌ فرقه‌ای‌ شبیه‌ است‌ و در واقع‌ نمی‌توان‌ از این‌ آثار آگاهیهای‌ مستقل‌ و قابل‌ اعتمادی‌ دربارۀ اسماعیل‌، جدا از آنچه‌ متأثر از منابع‌ امامی‌ است‌، به دست‌ آورد (نك‍ : قاضی‌ نعمان‌، شرح‌...، 11/ 309، 310؛ ادریس‌، 4/ 332 به‌ بعد)؛ دو دیگر آنكه‌ از نخستین‌ سالهای‌ شروع‌ دعوت‌ اسماعیلی‌ تا ظهور فاطمیان‌ - كه‌ اصطلاحاً دورۀ ستر نامیده‌ می‌شود - آثار مكتوب‌ اسماعیلی‌ كمتر به‌ جای‌ مانده‌، و یا توسط فاطمیان‌ دستخوش‌ حذف‌ و اصلاح‌ گردیده‌ است‌ تا با اعتقادات‌ رسمی‌ آنان‌ سازگار افتد (دفتری‌، 96). افزون‌ بر آن‌ آثار اسماعیلی‌ طیف‌ وسیعی‌ از منابع‌ را در برمی‌گیرند كه در گزارشهای‌ خود هماهنگی‌ و همخوانی‌ ندارند. از سوی‌ دیگر منابع‌ امامیه‌ به‌ سبب‌ اینكه‌ حاوی‌ گزارشهای‌ دقیق‌تری‌ بوده‌، و برگرفته‌ از روایتهای‌ منقول‌ از محافل‌ داخلی‌ شیعه‌ و اصحاب‌ و یاران‌ امام‌ صادق‌(ع‌) است‌، چنین‌ می‌ نماید كه‌ بیشتر قابل‌ اعتماد است‌ و نیز تصویر روشن‌تری‌ از زندگی‌ اسماعیل‌ را ترسیم‌ می‌كند. تحقیقات‌ اخیر دربارۀ اسماعیلیه‌، بر اهمیت‌ منابع‌ امامی‌ اثنا عشری‌ دربارۀ اسماعیل‌ و پدید آمدن‌ اسماعیلیه‌ تأكید كرده‌اند (همو، 97 ؛ لویس‌، 37 به‌ بعد). 
مادر اسماعیل‌، فاطمه ‌دختر حسین‌بن‌حسن‌بن‌ علی ‌بن ‌ابی‌طالب‌(ع‌) بود (زبیری‌، 63). گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) در زمان‌ حیات‌ فاطمه‌ همسر دیگری‌ اختیار نكرد و به‌ همین‌ سبب‌، حدود 25 سال‌ پیش‌ از ولادت‌ امام‌ كاظم‌ (ع‌)، آن‌ حضرت‌ بجز اسماعیل‌ و برادرش‌ عبدالله‌ فرزند دیگری‌ نداشته‌ است‌ (ابوحاتم‌، 288). در بسیاری‌ از منابع‌ آورده‌اند كه‌ اسماعیل‌، موردعلاقه‌ و محبت‌ شدید پدر بوده‌ است‌ (ابونصر، 34؛ مفید، 284- 285). 
تاریخ‌ تولد اسماعیل‌ به درستی‌ دانسته‌ نیست‌، اما با توجه‌ به‌ اینكه‌ تولد امام‌ صادق‌(ع‌) در آغاز دهۀ 8 سدۀ نخست‌ هجری‌، و اسماعیل‌ فرزند ارشد ایشان‌ است‌، و نیز با ملاحظۀ این‌ نكته‌ كه‌ تقریباً 25 سال‌ اختلاف‌ سنی‌ میان‌ امام‌ كاظم‌(ع‌) و اسماعیل‌ بوده‌ است‌ (نك‍ : ابوحاتم‌، همانجا)، می‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ اسماعیل‌ در نخستین‌ سالهای‌ سدۀ 2ق‌ به دنیا آمده‌ است‌. 
اگرچه‌ به‌ اعتقاد گروهی‌ از اسماعیلیان‌ و به‌ گزارش‌ برخی‌ منابع‌ اسماعیلی‌، وفات‌ اسماعیل‌ پس‌ از فوت‌ امام‌ صادق‌(ع‌) بوده‌ (نك‍ : سطور بعد)، اما به‌ نظر بیشتر منابع‌ مرگ‌ او در زمان‌ حیات‌ پدر بوده‌ است‌ (سعدبن‌عبدالله‌، 80؛ مفید، 285؛قاضی‌ نعمان‌،همان‌،11/ 309). علی‌ بن‌ محمد عمری‌ (ص‌ 100) به‌ نقل‌ از ابوالقاسم‌ ابن‌ خداع‌ سال‌ وفات‌ وی‌ را 138ق‌، یعنی‌ 10 سال‌ پیش‌ از وفات‌ امام‌ صادق‌(ع‌) ذكر كرده‌ است‌. در عمدۀ الطالب‌ (ابن‌ عنبه‌، 233) به‌ نقل‌ از همان‌ شخص‌، سال‌ وفات‌ وی‌ 133ق‌ آمده‌، و عبارت‌ 10 سال‌ به‌ 20 سال‌ تغییر یافته‌ است‌ كه‌ قطعاً ناشی‌ از اشتباه در استنساخ‌ است‌. مقریزی‌ (ص‌ 15) نیز از سال‌ 138ق‌ به‌ عنوان‌ سال‌ وفات‌ اسماعیل‌ سخن‌ گفته‌ است‌. با توجه‌ به‌ اینكه‌ مقریزی‌ درصدد بیان‌ انساب‌ علویان‌ و خاندان‌ اهل‌ بیت‌ بوده‌ است‌، چنین‌ می‌نماید كه‌ وی‌ از منابع‌ نسب‌شناسی‌، بر روایت‌ مذكور دست‌ یافته‌ است‌. از سوی‌ دیگر، مؤلف‌ دستور المنجمین‌ سال‌ 145ق‌ را به‌ عنوان‌ سال‌ وفات‌ اسماعیل‌ می‌شناسد (نك‍ : قزوینی‌، 3/ 309). اما نباید از یاد برد كه‌ روایت‌ اخیر در هیچ‌یك‌ از منابع‌ قدیمی‌تر كه در دسترس‌ ماست‌، اعم‌ از اسماعیلی‌ و غیراسماعیلی‌، ذكر نشده‌ است‌ و بنابراین‌، به‌ سختی‌ می‌تواند اعتماد یك‌ پژوهشگر تاریخ‌ اسماعیلیه‌ را جلب‌ كند. اگر گفتۀ ابوحاتم‌ رازی‌ دربارۀ ابوالخطاب‌ اسدی‌ را بپذیریم‌ كه‌ وی‌ نخست‌ قائل‌ به‌ امامت‌ اسماعیل‌ بود و پس‌ از مرگ‌ وی‌ دوباره‌ امامت‌ امام‌ صادق‌(ع‌) را پذیرفت‌ و آنگاه‌ به‌ غلو و افراط دربارۀ شخصیت‌ آن‌ حضرت‌ پرداخت‌ (ص‌ 289)، شاید بتوان‌ گفت‌ كه‌ مرگ‌ اسماعیل‌ پیش‌ از مرگ‌ ابوالخطاب‌ واقع‌ شده‌ است‌. از سوی‌ دیگر می‌دانیم‌ كه‌ قیام‌ ابوالخطاب‌ و یارانش‌ در كوفه‌ كه‌ به‌ مرگ‌ ایشان‌ منجر شد، در اواخر دهۀ 30 از سدۀ 2ق‌ و احتمالاً در همان‌ سال‌ 138ق‌ واقع‌ شده‌ است‌ (نك‍ : ه‍ د، ابوالخطاب‌)، بنابراین‌، سال‌ یاد شده‌ به‌ عنوان‌ سال‌ وفات‌ اسماعیل‌ معقول‌تر به‌ نظر می‌رسد. 
برپایۀ آنچه‌ كه در بسیاری‌ از منابع‌ موجود به‌ طرق‌ و اشكال‌ مختلف‌ روایت‌ گردیده‌ است‌، اسماعیل‌ در منطقه‌ای‌ به‌نام‌ عُرَیض‌ در نزدیكی‌ مدینه‌ از دنیا رفت‌ و تابوت‌ وی‌ بر دوش‌ مردم‌ در حالی‌ به‌ گورستان‌ بقیع‌ تشییع‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) با وضعیتی‌ غیرمعمول‌ پیشاپیش‌ آن‌ حركت‌ می‌كرده‌ است‌. امام‌ (ع‌) پیش‌ از دفن‌ اسماعیل‌ بارها پوشش‌ وی‌ را كنار زده‌، و به‌ گونه‌ای‌ سعی‌ نموده‌ است‌ تا مرگ‌ اسماعیل‌ را برای‌ همگان‌ آشكار سازد (قاضی‌ نعمان‌، شرح‌، 11/ 309؛ ابونصر، 34؛ مفید، 285؛ جوینی‌، 3/ 146؛ طبرسی‌، 284؛ ابن‌ بابویه‌، كمال‌الدین‌، 69). حتی‌ در برخی‌ منابع‌ ذكر شده‌ است‌ كه‌ حضرت‌ صادق‌(ع‌) جمعی‌ از معاریف‌ و مشایخ‌ و نیز والی‌ مدینه‌ را كه‌ از جانب‌ بنی‌ عباس‌ منصوب‌ بود، بر مرگ‌ اسماعیل‌ شاهد گرفت‌ و اقدام‌ به‌ تهیۀ محضر یا استشهادیه‌ای‌ نمود كه‌ خط و امضای‌ شهود در آن‌ دیده‌ می‌شد (جعفر، 262؛ شهرستانی‌، 1/ 167؛ جوینی‌، همانجا). صحت‌ گزارش‌ اخیر به‌ ویژه‌ با توجه‌ به‌ اینكه در منابع‌ امامیه‌ اشاره‌ای‌ بدان‌ نشده‌، محل‌ تردید است‌. به‌ ظاهر جمعی‌ از شیعیان‌ و پیروان‌ امام‌ صادق‌(ع‌) به‌ امامت‌ اسماعیل‌ پس‌ از ایشان‌ اعتقاد داشته‌اند و آشكار نمودن‌ مرگ‌ اسماعیل‌ تنها برای‌ زدودن‌ این‌ تصور از اذهان‌ بوده‌ است‌. تفسیری‌ كه‌ امامیه‌ از رفتار امام‌ صادق‌(ع‌) در قضیۀ مرگ‌ اسماعیل‌ دارند، منطبق‌ بر همین‌ دیدگاه‌ است‌ (سیدمرتضی‌، 101-102؛ طبرسی‌، همانجا). برپایۀ روایتی‌ منقول‌ از زرارۀ بن‌ اعین‌، ساعاتی‌ پس‌ از مرگ‌ اسماعیل‌ و پیش‌ از دفن‌ او، امام‌ صادق‌(ع‌) حدود 30 تن‌ از اصحاب‌ و یاران‌ نزدیك‌ خود را دربارۀ مرگ‌ فرزندش‌ شاهد گرفت‌ (نعمانی‌، 467-469؛ ابن‌ شهر آشوب‌، 1/ 266-267). 
گفتنی‌ است‌ كه‌ برخی‌ از منابع‌ اسماعیلیه‌ از دیدگاهی‌ دیگر به‌ قضیۀ مرگ‌ اسماعیل‌ نگریسته‌اند. مطابق‌ این‌ منابع‌، اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ پدر از دنیا نرفته‌ بود و اعلام‌ مرگ‌ او توسط امام‌ (ع‌) صرفاً به‌ قصد پوشش‌ و مخفی‌كاری‌ و برای‌ فریب‌ دستگاه‌ حكومت‌ عباسی‌ كه درصدد متوقف‌ ساختن‌ حركت‌ امامان‌ شیعی‌ بود، صورت‌ گرفت‌ (جعفر، همانجا؛ ابوالفوارس‌، 36-37؛ شهرستانی‌، جوینی‌، همانجاها). سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌ نقل‌ كرده‌ است‌ كه‌ گروهی‌ از اسماعیلیه‌ پس‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) معتقد شدند كه‌ اسماعیل‌ زنده‌ است‌ (ص‌ 80). حتی‌ در برخی‌ منابع‌ اسماعیلی‌ ذكر شده‌ كه‌ اسماعیل‌ مدتی‌ پس‌ از وفات‌ امام‌ صادق‌(ع‌) در بصره‌ بوده‌، و كراماتی‌ نیز از وی‌ ظاهر شده‌ است‌ (جعفر، همانجا؛ صفدی‌، 9/ 102؛ نیز نك‍ : حامدی‌، 192؛ «التراتیب‌»، 136-137). در این‌ میان‌ صفدی‌ (همانجا) گزارشی‌ را نقل‌ كرده‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ یكی‌ از فرزندان‌ امام‌ (ع‌) به‌ هنگام‌ ملاحظۀ جسد اسماعیل‌، در حضور همه‌ اشاره‌ به‌ زنده‌ بودن‌ وی‌ كرده‌ است‌. چنین‌ می‌نماید كه‌ گزارشهای‌ مذكور تماماً ناشی‌ از یك‌ باور فرقه‌ای‌ است‌، نه‌ واقعیتهای‌ تاریخی‌. 
به‌ ظاهر گزارشهای‌ حاكی‌ از ارائۀ استشهادیۀ مرگ‌ اسماعیل‌ به‌ منصور دوانیقی‌ خلیفۀ عباسی‌ وقت‌ كه‌ مربوط به‌ بعد از ظهور اسماعیل‌ در بصره‌ است‌، نیز فراتر از باورهای‌ فرقه‌ای‌ اصلی‌ ندارد و چنانكه‌ گزارشهای‌ رسمی‌ اسماعیلیه‌ نیز معترفند (نك‍ : قاضی‌ نعمان‌، همانجا؛ ادریس‌، 4/ 334)، اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ پدر از دنیا رفته‌ است‌. 
آگاهیهای‌ ما دربارۀ زندگی‌ و فعالیتهای‌ اسماعیل‌ اندك‌ است‌ و از شخصیت‌، نحوۀ نگرش‌ و اعتقادات‌ او چیزی‌ دانسته‌ نیست‌. تنها برخی‌ روایات‌ پراكنده‌ كه‌ به‌ واسطۀ منابع‌ امامیه‌ و بیشتر توسط كشّی‌ نقل‌ شده‌، می‌تواند برخی‌ از زوایای‌ شخصیت‌ اسماعیل‌ را آشكار سازد. مهم‌ترین‌ مطلبی‌ كه‌ از آن‌ گزارشها به دست‌ می‌آید، این‌ است‌ كه‌ اسماعیل‌ با برخی‌ از گروههای‌ افراطی‌ شیعی‌ و غالیان‌ كه‌ رفتار و اعتقادات‌ آنها با منش‌ و مشی‌ امام‌ صادق‌(ع‌) سازگار نبوده‌، ارتباط داشته‌، و امام‌ (ع‌) نیز از این‌ روابط، آگاه‌، اما ناخشنود بوده‌ است‌. در این‌ میان‌، مفضل‌ بن‌ عمر جعفی‌ یكی‌ از یاران‌ و شیعیان‌ امام‌ (ع‌) كه‌ گاه‌ راوی‌ روایتهای‌ آمیخته‌ به‌ اندیشۀ غالیان‌ نیز بوده‌، و زمانی‌ با خطّابیه‌ سر و سری‌ داشته‌، بیش‌ از همه در برقراری‌ این‌ ارتباطها سهم‌ داشته‌ است‌. بنابر گزارش‌ كشی‌ (ص‌ 321) زمانی‌ امام‌ صادق‌(ع‌) وی‌ را به‌ الفاظ مشرك‌ و كافر خطاب‌ نموده‌، و خشم‌ خود را نسبت‌ به‌ ارتباط او با فرزندش‌ اسماعیل‌ ابراز داشته‌ است‌. راوی‌ در ذیل‌ همین‌ روایت‌، مفضل‌ را حلقۀ ارتباط اسماعیل‌ با خطابیه‌ معرفی‌ نموده‌ است‌. برپایۀ روایتی‌ دیگر از كشی‌ (ص‌ 244- 245)، اسماعیل‌ با بسام‌ صیرفی‌ یكی‌ از غالیان‌ و انقلابیون‌ شیعی‌ در ارتباط بوده‌ است‌ و به دنبال‌ دستگیری‌ هر دو توسط عاملان‌ حكومت‌ عباسی‌، بسام‌ كشته‌ می‌شود و این‌ امر باعث‌ انتقاد شدید امام‌ صادق‌(ع‌) از اسماعیل‌ می‌گردد. چگونگی‌ این‌ ارتباط و نوع‌ مراودۀ اسماعیل‌ با گروههای‌ افراطی‌ و غالی‌ چندان‌ روشن‌ نیست‌، اما مطابق‌ آنچه‌ از گزارشهای‌ موجود به‌دست‌ می‌آید، گروههای‌ غالی‌ و به‌ ویژه‌ خطابیه‌،طرح‌ مسألۀ امامت‌ اسماعیل‌ و جانشینی‌ امام‌ صادق‌(ع‌) توسط او را در سر داشته‌اند. كشی‌ روایتی‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ مطابق‌ آن‌، زمانی‌ مفضل‌ بن‌ عمر شخصی‌ را مأمور می‌كند تا در حضور امام‌ صادق‌(ع‌)، امامت‌ اسماعیل‌ پس‌ از وی‌ را مطرح‌ سازد (ص‌ 325-326). 
شایان‌ ذكر است‌ كه‌ ارتباط خطابیه‌ با اسماعیل‌ و دعوت‌ ایشان‌ به‌ امامت‌ وی‌ در بسیاری‌ از منابع‌ از جمله‌ منابع‌ اسماعیلی‌، امامی‌ و غیرشیعی‌ نقل‌ شده‌ است‌. سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌ (ص‌ 80 -81) و نوبختی‌ (ص‌ 57 -59) اسماعیلیۀ خالصه‌، یعنی‌ كسانی‌ را كه‌ پس‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) معتقد به‌ امامت‌ اسماعیل‌ بودند و مرگ‌ او را انكار می‌كردند، همان‌ خطابیه دانسته‌اند كه‌ گروهی‌ از ایشان‌ در زمرۀ پیروان‌ محمد بن‌ اسماعیل‌ درآمده‌، و قائل‌ به‌ مرگ‌ اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ پدر شده‌اند (نیز نك‍ : مسائل‌...، 47). ابوحاتم‌ رازی‌ در الزینه‌ (ص‌ 289) می‌نویسد كه‌ خطابیه در زمان‌ امام‌ صادق‌(ع‌) قائل‌ به‌ امامت‌ اسماعیل‌ بوده‌اند. گفتنی‌ است‌ كه در برخی‌ منابع‌ زیدی‌ و نصیری‌ نیز ارتباط اسماعیل‌ با گروه‌ خطابیه‌ و نقش‌ آنها در شكل‌گیری‌ فرقۀ اسماعیلیه‌ تأیید شده‌ است‌ (نك‍ : لویس‌، 41-42). همچنین‌ در ام‌ الكتاب‌ (ص‌ 11) كه‌ از كتابهای‌ سرّی‌ و مقدس‌ اسماعیلیان‌ آسیای‌ میانه‌ است‌، ابوالخطاب‌ به‌ عنوان‌ پایه‌گذار فرقۀ اسماعیلیه‌ شناخته‌ شده‌ است‌: «مذهب‌ اسماعیلی‌ آن‌ است‌ كه‌ فرزندان‌ ابوالخطاب‌ نهاده‌اند كه‌ تن‌ خود را به‌ فدای‌ فرزندان‌ جعفر صادق‌(ع‌) اسماعیل‌ كردند كه در دور دوایر بماند». البته‌ لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ كه‌ فاطمیان‌ هیچ‌گاه در اظهارات‌ رسمی‌ خود نقشی‌ برای‌ ابوالخطاب‌ در پدید آمدن‌ دعوت‌ اسماعیلی‌ قائل‌ نشدند و همچون‌ امامیه‌ وی‌ را شخصی‌ بدعت‌گذار و مطرود و مورد لعن‌ امام‌ صادق‌(ع‌) معرفی‌ نمودند (نك‍ : قاضی‌ نعمان‌، دعائم‌...، 1/ 50). ماسینیون‌ (نك‍ : بدوی‌، 19) دربارۀ ارتباط میان‌ ابوالخطاب‌ و اسماعیل‌ تا بدانجا پیش‌ می‌رود كه‌ كنیۀ ابواسماعیل‌ را كه‌ كشی‌ (ص‌ 290) برای‌ ابوالخطاب‌ ذكر كرده‌ است‌، به‌ اسماعیل‌ بن‌ جعفر(ع‌) برمی‌گرداند و ابوالخطاب‌ را پدر معنوی‌ و روحانی‌ اسماعیل‌ می‌داند. 
گفتنی‌ است‌ كه در منابع‌ موجود از شخصی‌ به‌ نام‌ مبارك‌ كه‌ از موالی‌ اسماعیل‌ بوده‌، سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌ و برای‌ او نقش‌ مهمی‌ در سازماندهی‌ گروهی‌ كه‌ اطراف‌ محمد بن‌ اسماعیل‌ گرد آمدند و توانستند بخشی‌ از خطابیه‌ را نیز به‌خود جذب‌ كنند، قائل‌ شده‌اند (سعد بن‌ عبدالله‌، همانجا؛ نوبختی‌، 58؛ ابوحاتم‌، همانجا). به‌ گزارش‌ ابوحاتم‌ رازی‌ (همانجا) این‌ گروه‌، یعنی‌ مباركیه‌ قائل‌ به‌ مرگ‌ اسماعیل‌، و امامت‌ فرزندش‌ محمد بن‌ اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ امام‌ صادق‌(ع‌) بوده‌اند. به‌ اعتقاد این‌ گروه‌ اسماعیل‌ جانشین‌ امام‌ صادق‌(ع‌) بوده‌ است‌، اما چون‌ در زمان‌ حیات‌ پدر فوت‌ كرده‌، امام‌ (ع‌) امر امامت‌ را به‌ فرزند وی‌ محمد سپرده‌ است‌، زیرا پس‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌(ع‌) جایز نیست‌ كه‌ امامت‌ از برادر به‌ برادر منتقل‌ شود (سعد بن‌ عبدالله‌، نوبختی‌، همانجاها). 
با اهمیتی‌ كه‌ مبارك‌ در پایه‌گذاری‌ فرقۀ اسماعیلیه داشته‌ است‌، شگفت‌ می‌نماید كه‌ حتی‌ در آثار اسماعیلی‌ اطلاعات‌ چندانی‌ دربارۀ او وجود ندارد. برخی‌ (نك‍ : دفتری‌، 96) معتقدند كه‌ مبارك‌ وجود خارجی‌ نداشته‌، و این‌ لفظ لقب‌ خود اسماعیل‌ بوده‌ است‌؛ به‌ ویژه‌ كه در برخی‌ منابع‌ اسماعیلی‌، از اسماعیل‌ با لفظ مبارك‌ یاد شده‌ است‌ (ابویعقوب‌، 190). 
برخی‌ بر این‌ باورند كه‌ ابوالخطاب‌ و اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ امام‌ صادق‌(ع‌) به‌ یاری‌ یكدیگر نظامی‌ از عقاید را پایه‌گذاری‌ كردند كه‌ اساس‌ كیش‌ اسماعیلی‌ شد (نك‍ : لویس‌، 42)، اما پیداست‌ كه دلیلی‌ بر این‌ مدعا وجود ندارد و صرفاً از ارتباط اسماعیل‌ با خطابیه‌ نمی‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ اسماعیل‌ برای‌ پی‌ریزی‌ یك‌ حركت‌ سیاسی‌ - فرهنگی‌ تلاش‌ می‌كرده‌ است‌. حتی‌ دلیلی‌ وجود ندارد كه‌ براساس‌ آن‌ بگوییم‌ اسماعیل‌ خود مدعی‌ امامت‌ بوده‌ است‌. 
گفتنی‌ است‌ كه‌ علمای‌ امامیه‌ همواره‌ منكر وجود هرگونه‌ نص‌ بر امامت‌ اسماعیل‌ بوده‌اند و فراتر از تصور گروهی‌ از شیعیان‌ و مردم‌، به‌ هیچ‌ اصلی‌ برای‌ امامت‌ اسماعیل‌ باور ندارند. به‌ اعتقاد ایشان‌ از آنجا كه‌ هیچ‌ نص‌ معتبری‌ دربارۀ اسماعیل‌ نقل‌ نشده‌، و به‌ویژه‌ آنكه‌ وی‌ در زمان‌ حیات‌ پدر از دنیا رفته‌، بدیهی‌ است‌ كه‌ قول‌ به‌ امامت‌ او پذیرفته‌ نیست‌. حتی‌ موارد بسیاری‌ وجود دارد كه‌ امام‌ صادق‌(ع‌) صریحاً امامت‌ اسماعیل‌ را رد كرده‌ است‌. حدیث‌ منقول‌ از فیض‌ بن‌ مختار از مشهورترین‌احادیث‌دراین‌باره‌است‌(سیدمرتضی‌، 101-102؛ طبرسی‌، 284؛ صفار، 492؛ ابن‌ بابویه‌، كمال‌الدین‌، 70-71؛ كشی‌، 354-356). البته‌ نباید از نظر دور داشت‌ كه‌ اسماعیل‌ فرزند ارشد امام‌ (ع‌) بوده‌، و طبیعی‌ است‌ كه‌ جمعی‌ تصور كنند وی‌ جانشین‌ پدر است‌. 
در منابع‌ اسماعیلی‌ و فاطمی‌ به‌ ویژه در آثار قاضی‌ نعمان‌ نیز هیچ‌ نصی‌ دربارۀ امامت‌ اسماعیل‌ روایت‌ نشده‌ است‌. تنها جعفر بن‌ منصور الیمن‌ (ص‌ 256) بدون‌ ذكر سلسلۀ راویان‌، احادیث‌ غیرمشهوری‌ را دربارۀ امامت‌ اسماعیل‌ و نص‌ بر او آورده‌ است‌. همچنین‌ نباید از یاد برد كه در برخی‌ منابع‌ اسماعیلی‌ و غیر اسماعیلی‌ (نك‍ : همدانی‌، 9-12؛ ابن‌ حزم‌، 59) صریحاً گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ خلفای‌ فاطمی‌ نخست‌ به‌ جای‌ اسماعیل‌، برادرش‌ عبدالله‌ افطح‌ را امام‌ و جد خود معرفی‌ می‌كرده‌اند و سپس‌ از این‌ امر عدول‌ كرده‌، و امامت‌ اسماعیل‌ را مطرح‌ كرده‌اند. این‌ موضوع‌ خود حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ فاطمیان‌ در آغاز كار طرح‌ روشنی‌ از مسألۀ امامت‌ نداشته‌اند. 
در آثار امامیه‌ نیز به‌طور محدود گزارشهایی‌ حاكی‌ از وجود نص‌ دربارۀ اسماعیل‌ به‌ چشم‌ می‌خورد (نك‍ : طوسی‌، 82 -83، 200-202)، اما نباید از نظر دور داشت‌ كه‌ این‌ احادیث‌ به‌وضوح‌ با اعتقاد علمای‌ امامیه‌ سازگار نیست‌. به‌ علاوه در حدیث‌ مذكور به‌ قضیۀ بداء اشاره‌ شده‌ كه‌ باعث‌ می‌شود دربارۀ صحت‌ آن‌ به‌طور جدی‌ تردید كنیم‌، زیرا احادیث‌ نقل‌ شده در آثار امامیه‌ راجع‌ به‌ حاصل‌ شدن‌ بداء دربارۀ اسماعیل‌ به‌ مسألۀ امامت‌ ربط داده‌ نشده‌ است‌. توضیح‌ آنكه‌ حدیث‌ مشهوری‌ به‌ طرق‌ و مضامین‌ مختلف‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) دربارۀ بداء نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ تقریباً مضمون‌ همۀ آنها حاكی‌ از حصول‌ بداء دربارۀ اسماعیل‌ است‌ (زیدنرسی‌، 49؛ ابن‌ بابویه‌، التوحید، 336؛ سیدمرتضی‌، همانجا). بداء نزد شیعه‌ عبارت‌ است‌ از این‌ اعتقاد كه‌ خداوند بنابر مصالحی‌ مشیتش‌ را تغییر می‌دهد. به‌ عبارتی‌ دیگر بداء به‌ معنی‌ نسخ‌ در تكوین‌ است‌ (نك‍ : ه‍ د، بداء). 
منابع‌ اسماعیلی‌ قضیۀ بداء دربارۀ اسماعیل‌ را با مسألۀ امامت‌ وی‌ مربوط ساخته‌اند و از آنجا كه‌ به‌ اعتقاد شیعه‌ بداء در مسألۀ امامت‌ جایز نیست‌، بر امامیه‌ خرده‌ گرفته‌اند (جعفر، 246-247؛ نیز نك‍ : صفدی‌، 9/ 101- 102؛ سیدمرتضی‌، 99-100؛ جوینی‌، 3/ 145؛ نصیرالدین‌، 421- 422). در برخی‌ آثار غیراسماعیلی‌ نیز حدیثی‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) به‌ نقل‌ از اسماعیلیان‌ روایت‌ شده‌ كه‌ حصول‌ بداء دربارۀ اسماعیل‌ را از اساس‌ نفی‌ كرده‌ است‌ (دیلمی‌، 23؛ نشوان‌، 162)؛ اما منابع‌ امامیه‌ هیچ‌گاه‌ ارتباط قضیۀ بداء با امامت‌ اسماعیل‌ را نپذیرفته‌اند و معتقد نیستند كه در آغاز نص‌ بر امامت‌ اسماعیل‌ صادر شد و سپس‌ با حصول‌ بداء، وی‌ از امامت‌ عزل‌ گردیده‌ است‌. از دیدگاه‌ مفید، حصول‌ بداء دربارۀ اسماعیل‌ مربوط به‌ كشته‌ شدن‌ اسماعیل‌ است‌ (نك‍ : سیدمرتضی‌، 102). بدین‌معنا كه‌ خداوندنخست‌ در سرنوشت‌اسماعیل‌ كشته‌ شدن‌ را مقدر كرده‌ بود و سپس‌ به دعای‌ امام‌ صادق‌(ع‌) بداء حاصل‌ شد و خداوند از كشته‌ شدن‌ وی‌ درگذشت‌. مفید تفسیر ذكر شده‌ را مستند به‌ روایتی‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) نموده‌ است‌. در برخی‌ دیگر از منابع‌ امامیه‌ حصول‌ بداء دربارۀ اسماعیل‌ از این‌ جهت‌ بوده‌ كه‌ مردم‌ ظاهراً وی‌ را امام‌ می‌دانسته‌اند و با مرگ‌ وی‌ در زمان‌ حیات‌ پدر آنچه‌ سابقاً بر مردم‌ آشكار نبوده‌، بر ایشان‌ ظاهر شده‌ است‌. بنابراین‌ عقیده‌، بداء ظهور امری‌ است‌ از جانب‌ خداوند كه‌ قبلاً ظاهر نبوده‌، اگر چه در علم‌ خداوند ظاهر بوده‌ است‌ (نك‍ : طوسی‌، همانجا). 
از جمله‌ مسائلی‌ كه دربارۀ اسماعیل‌ از منابع‌ امامی‌ برمی‌آید، این‌ است‌ كه‌ وی‌ نه‌ تنها از جانب‌ امام‌ صادق‌(ع‌) منصوص‌ به‌ امامت‌ نبود، بلكه‌ اساساً رفتارهایی‌ از خود بروز می‌داد و در محافلی‌ آمد و شد می‌كرد كه‌ باعث‌ می‌شد در صلاحیتهای‌ اخلاقی‌ وی‌ تردید شود و اساساً شایستگی‌ جانشینی‌ امام‌ (ع‌) را نداشته‌ باشد (نك‍ : كشی‌، 302، 401؛ ابن‌ بابویه‌، كمال‌الدین‌، 68 -69؛ زید نرسی‌، همانجا؛ ابن‌ شهرآشوب‌، 1/ 266). روایتهایی‌ازاین‌ دست‌به‌منابع‌سنی‌كه‌گاه‌گرایش‌ ضداسماعیلی‌ نیز داشته‌اند، راه‌ یافته‌ است‌ (نك‍ : جوینی‌، همانجا؛ رشیدالدین‌، 9). به‌ گفتۀ شیخ‌ مفید (ص‌ 285) پس‌ از مرگ‌ اسماعیل‌ كسانی‌ از اصحاب‌ امام‌ صادق‌(ع‌) كه‌ اعتقاد به‌ امامت‌ او داشتند، از اعتقاد خود دست‌ كشیدند، مگر گروه‌ اندكی‌ كه‌ نه‌ از یاران‌ خاص‌ امام‌ (ع‌) و نه‌ از راویان‌ حدیث‌ از امام‌ (ع‌) بودند. نیز قابل‌ توجه‌ است‌ كه‌ از اسماعیل‌ همچون‌ برادرش‌ عبدالله‌ افطح‌ هیچ‌ حدیثی‌ نقل‌ نشده‌ است‌. 

مآخذ

ابن‌ بابویه‌، محمد، التوحید، به‌كوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، 1398ق‌؛ همو، كمال‌الدین‌، به‌كوشش‌ محمد موسوی‌ خرسان‌، نجف‌، 1389ق‌/ 1970م‌؛ ابن‌ حزم‌، علی‌، جمهرۀ انساب‌ العرب‌، بیروت‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛ ابن‌ شهر آشوب‌، محمد، المناقب‌، قم‌، 1379ق‌؛ ابن‌ عنبه‌، احمد، عمدۀ الطالب‌، به‌كوشش‌ محمدحسن‌ آل‌ طالقانی‌، نجف‌، 1380ق‌/ 1961م‌؛ ابوحاتم‌ رازی‌، احمد، «الزینۀ»، همراه‌ الغلو و الفرق‌ الغالیۀ فی‌ الاسلام‌ سلّوم‌ سامرایی‌، بغداد، 1392ق‌/ 1972م‌؛ ابوالفوارس‌، احمد، الرسالۀ فی‌ الامامۀ، به‌كوشش‌ س‌. ن‌. مكارم‌، نیویورك‌، 1973م‌؛ ابونصر بخاری‌، سهل‌، سرّ السلسلۀ العلویۀ، به‌كوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، 1381ق‌/ 1962م‌؛ ابویعقوب‌ سجزی‌، اثبات‌ النبوءات‌، به‌كوشش‌ عارف‌ تامر، بیروت‌، 1966م‌؛ ادریس‌ بن‌ حسن‌، عیون‌ الاخبار و فنون‌ الآثار، به‌كوشش‌ مصطفی‌ غالب‌، بیروت‌، 1985م‌؛ «ام‌ الكتاب‌» (نك‍ : ملـ )؛ بدوی‌، عبدالرحمان‌، شخصیات‌قلقۀ، قاهره‌،1964م‌؛ «التراتیب‌»، همراه‌ اخبار القرامطۀ، به‌كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، 1400ق‌/ 1980م‌؛ جعفر بن‌ منصور الیمن‌، سرائر و اسرار النطقاء، به‌كوشش‌ مصطفی‌ غالب‌، بیروت‌، 1404ق‌/ 1984م‌؛ جوینی‌، عطاملك‌، تاریخ‌ جهانگشا، به‌كوشش‌ محمد قزوینی‌، لیدن‌، 1355ق‌/ 1937م‌؛ حامدی‌، ابراهیم‌، كنز الولد، به‌كوشش‌ مصطفی‌ غالب‌، بیروت‌، 1979م‌؛ دیلمی‌، محمد، بیان‌ مذهب‌ الباطنیۀ و بطلانه‌، به‌كوشش‌ رودلف‌ اشتروتمان‌، استانبول‌، 1938م‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌، تهران‌، 1356ش‌؛ زبیری‌، مصعب‌، نسب‌ قریش‌، به‌كوشش‌ لوی‌ پرووانسال‌، قاهره‌، 1953م‌؛ زید نرسی‌، «اصل‌»، الاصول‌ الستۀ عشر، قم‌، 1363ش‌؛ سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌، المقالات‌ و الفرق‌، به‌كوشش‌ محمدجواد مشكور، تهران‌، 1963م‌؛ سیدمرتضی‌، علی‌، الفصول‌ المختارۀ من‌ العیون‌ و المحاسن‌ شیخ‌ مفید، نجف‌، مطبعۀ حیدریه‌؛ شهرستانی‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، به‌كوشش‌ محمدسید كیلانی‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، تهران‌، 1404ق‌؛ صفدی‌، خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌كوشش‌ فان‌ اس‌، بیروت‌، 1402ق‌/ 1982م‌؛ طبرسی‌، فضل‌، اعلام‌ الوری‌، به‌كوشش‌ علی‌اكبر غفاری‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌؛ طوسی‌، محمد، الغیبۀ، به‌كوشش‌ عبادالله‌ تهرانی‌ و علی‌احمد ناصح‌، قم‌، 1411ق‌؛ عمری‌، علی‌، المجدی‌، به‌كوشش‌ احمد مهدوی‌ دامغانی‌، قم‌، 1409ق‌؛ قاضی‌ نعمان‌، دعائم‌ الاسلام‌، به‌كوشش‌ آصف‌ فیضی‌، قاهره‌، 1383ق‌/ 1962م‌؛ همو، شرح‌ الاخبار، قم‌، موسسۀ النشر الاسلامی‌؛ قزوینی‌، محمد، تعلیقات‌ بر تاریخ‌ جهانگشا (نك‍ : همـ ، جوینی‌)؛ كشی‌، محمد، معرفۀ الرجال‌، اختیار طوسی‌، به‌كوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، مشهد، 1348ش‌؛ مسائل‌ الامامۀ، منسوب‌ به‌ ناشی‌´ اكبر، به‌كوشش‌ فان‌ اس‌، بیروت‌، 1971م‌؛ مفید، محمد، الارشاد، نجف‌، 1382ق‌؛ مقریزی‌، احمد، اتعاظ الحنفاء، به‌كوشش‌ جمال‌الدین‌ شیال‌، قاهره‌، 1387ق‌/ 1967م‌؛ نشوان‌ حمیری‌، الحور العین‌، به‌كوشش‌ كمال‌ مصطفی‌، قاهره‌، 1367ق‌/ 1948م‌؛ نصیرالدین‌ طوسی‌، «قواعد العقاید»، همراه‌ تلخیص‌ المحصل‌، به‌كوشش‌ عبدالله‌ نورانی‌، تهران‌، 1359ش‌؛ نعمانی‌، محمد، غیبت‌، ترجمۀ محمدجواد غفاری‌، تهران‌، 1363ش‌؛ نوبختی‌، حسن‌، فرق‌ الشیعۀ، به‌ كوشش‌ هلموت‌ ریتر، استانبول‌، 1931م‌؛ همدانی‌، حسین‌، فی‌ نسب‌ الخلفاء الفاطمیین‌، قاهره‌، 1958م‌؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.